- مور بزوئن
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
معنی مور بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرف بی جا زدن، نق زدن
چشم زخم، نظر زدن
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
از خود بی خود شدن، پریدن عقل از سر گیج و منگ شدن
انباشتن، ذخیره کردن، حفاری زمین توسط حیوانات همچون خرگوش
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
قدرت نمایی، زور زدن به هنگام شکم روی و زایمان
اقرار کردن، به زور اقرار کردن
دیدار کردن، سرکشی کردن، خرج برداشتن
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
جدا کردن دانه از ساقه های برنج در خرمن گاه، خرمن کوبی
گره زدن
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
فراوان بودن، گریه کردن بچه، صدای نعره ی پلنگ
چهار زانو نشستن، بهم خوردن موجهای آب، متلاطم شدن آب
چرخیدن، دور زدن
درد ناگهانی در تن و جان، تیر کشیدن، به هدف زدن (در تیله
سورچرانی کردن
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
خود را کنار کشیدن
بستن جانوران با ریسمان بلند
واژه ای تحقیرآمیز
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
نوعی مجازات، دار زدن، آویزان کردن
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
با عصبانیت خیره شدن، چشم غره رفتن، نگاه از سر تندی و خشم
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
دوخت و دوز کردن با سوزن
وا دادن، رد کردن، پس زدن، باد زدن وزیدن